۲۶ مرداد ۱۳۹۲

من از روحانی ،نجفی،یا هر کس دیگر که در این روزها در مجلس،اتفاقات 88 را فتنه خواند و آن اعتراضات را اردو کشی خیابانی نامید و تقلب را انکار کرد ،هیچ ناراحت نیستم و همه شان را میبخشم،مثل آن روزها که ابطحی و عطریانفر و خیلی های دیگر را بخشیدم.من به روحانی رای دادم به هزار و یک دلیل،به او رای دادم برای اینکه مثل امروز مردم مصر و سوریه نشویم،برای اینکه فضایی به وجود بیاید برای نفس کشیدن و کار کردن،برای اینکه هنوز امید داشته باشم،برای اینکه فکر نکنم زمین و زمانِ این جغرافیا می خواهد مرا پرت کند به یک نصف النهار دیگر،برای اینکه رفتن و ماندنم از ایران رنگ و بوی اختیار داشته باشد نه اجبار و نه از روی ناچاری....

روحانی هیچ وقت اندازه کسی نبوده که بخواهد و بتواند حق های لگدمال شده ی 88 مان را پس بگیرد،او وخیلی های دیگر کوچکتر از آنند که حسابی رویشان باز کنم.قاعده بازی ما مردم با مردان حکومت از 88 به بعد،تا همیشه،عوض شده،از آن روزی که مردی آمد و خط قرمزش را حق مردم خواند. نه می خواهم از او بت بسازم ،نه به قول محمود دچار فتیشیسم موسوی شده ام،چرا که آن مرد با آن خط قرمزهایش را هم ما ساختیم و هنوز هم پای هر آنچه که ساخته ایم ایستاده ایم.

آری،بازی ما مدتهاست که قواعدش عوض شده،پس برایم هیچ مهم نیست که در مجلس شورای اسلامی و مراسم رای اعتماد دادنش به وزرای دولت جدید،که مرا یاد دادگاه های فرمایشی صدا و سیما و اعترافات اجباریشان می انداخت،چه گفته می شود و نجفی ها و روحانی ها چه می گویند.ما کار خود را میکنیم ،بدون ذره ای کوتاهی در خواسته هایمان و آنها هم کار خود را.

به قول نادر فتوره چی " که هیچ قبولش ندارم ولی این یک توصیفش مارا خوش آمد،مردم جمعیت نیستند،مردم یک بعد از ظهر اند، یک لحظه اند " و  به نظرم مردان این حکومت باید سالها به دنبال آن لحظه بدوند تا شاید ذره ای ،ذره ای، به درک مزه ی 25 خرداد هشتاد و هشت نزدیک شوند. و تاریخ می ماند و هزینه انکار آن" نیمروز تابناک مردم " برای منکرینش...

۱ نظر:


  1. روحانی هیچ وقت اندازه ی کسی نبوده که بخواهد و

    بتواند حق های لگدمال شده ی 88 مان را پس بگیرد...

    من نه رای داده ام به روحانی، نه نشسته ام پای

    این سیرک مضحکی که راه انداخته اند... هیچ نوشته

    ی سیاسی نمی خوانم...هیچ آدم سیاسی را دنبال نمی

    کنم دیگر...نوشته ی هم نسلانم را اما می خوانم.کسی

    مثل تو... دوست داشتم نوشته ات را. مخصوصن این

    جمله ای که نوشتم را...فصل الخطاب است به نظر من.

    پاسخحذف