۱۱ مهر ۱۳۹۲

از گذشته گریزی نیست...

گذشته اصلاً نگذشته،شاید خیلی صحنه‌ها و آدم‌ها و مکان‌ها را پاک کرده باشی از خاطرتت،که انگار اصلاً نبوده‌اند بس‌که دورند و‌ غریب.ولی علی رغم همه تلاشهایت همه‌چیز به طرز سمجی چسبیده است ته ذهن و ناخودآگاهت و کرده‌است آن‌کار را که باید یا نباید...
این را همین چندشب که با داستان‌های کوتاه علی‌اشرف درویشیان می‌خوابم وچه خوابها که ندیده‌ام،فهمیده‌ام.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر