۲۳ اردیبهشت ۱۳۹۱

شات گان

یک وقتهایی که اعصاب حرفهای اضافه ، آدمهای اضافه،اتفاقات اضافه و خلاصه هر آن چیز ِاضافه تر از ظرفیت ِ اعصابم را ندارم دلم می خواهد یک شات گان داشتم و همه ی آدمهایی که مسبب این چیزهای اضافه بودند را در یک چشم به هم زدن پخش آسمان می کردم....می دانم که احتمالاً مریضم که این همه خشونت را تصور میکنم و بد لذتش را می برم  ولی اصلاً مهم نیست ...کاش یک شات گان داشتم....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر