۲۴ فروردین ۱۳۹۱

حال این روزهای من خوب است...حتی اگر آی پادِ نانوی صد و هشتاد هزار تومنی را ،راضی شوی سیصد و ده هزار تومن بخری،ولی باز هم  قحطی ِ رنگ مورد علاقه ات بیاید در این شهر ِ گنده و دست از پا درازتر برگردی خانه ولی باز هم حالت خوب است...دو ماه به پایان نامه ات مانده و اطمینان داری که کارت تا آن موقع آماده نمی شود ولی باز هم حالت خوب است...خبرهای بد هیچ کم نشده و هر روز دنبالشان میکنی در سوریه و آفریقا و ایران و اوین و هزار جای دیگر...ولی باز هم حالت خوب است...چون عهد کرده ام که بهتر باشم،کمتر غر بزنم و بیشتر عمل کنم و یاد بگیرم بیشترین لذت را از تنهایی ام ببرم و این یعنی حداقل وابستگی و توقع از آدمها و بردن بیشترین لذت از معاشرتشان...



خوشحالم از اینکه کلی قسمت ندیده کلاه قرمزی دارم و می توانم کلی کیفور شوم از دیدنش،کیفور شوم از دیدن کلاه قرمزی که این همه بزرگ شده و آقای مجری که چه مهربانتر شده از آن روزهای بچگیهامان که آن همه بد اخلاق بود و عجیب این برنامه هم قد ماست ....
خوشحالم از اینکه هنوز آدمهای خوب به معنای واقعی برایم وجود دارند، آدمهایی مثل آرین که سالها از هم دوریم ولی بس که انسان است  آدم حالش خوب میشود از داشتن دوستی اش.....
دیشب تا صبح اشک ریختم ،بس که برق جوشکاری دیروز ِ سوله عمیق بود برای چشمهایم ، اشک می ریختم نه که دلم اشک بخواهد چون حال این روزهای من خوب است....

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر