۲۷ تیر ۱۳۹۱



عصر نیمه ابری تابستان نشسته ام خانه و کنسرت را پیچانده ام،هوا  دم کرده و شرجی است...دارم به دیشب فکر میکنم که چقدر قد قد کردم و اینکه کلن آدمها چقدر قد قد میکنند و خودشان بی خبرند....افتاده ام به جان کلیشه ی چاپم و هی با مغار میکنم...حال میدهد کلیشه کندن مخصوصن اگر لینو باشد،چوب سختتر است و خسته ترات میکند،لینو خوبی اش این است که زود به تهش میرسی و میفهمی که چاپت را دوست داری یا نه...من کلن زود خسته میشوم و میخواهم زودتر تهش،ته همه چیز را بفهمم...مجید چه ساده دل بود که هی به من میگفت"زمان به تو خیلی چیزارو ثابت میکنه ،فقط باید صبر داشته باشی"...زمان خیلی گذشته و هنوز چیزی به من ثابت نشده....

قدقد کردن توی هوای شرجی تابستان هم جواب میدهد....