۱۷ فروردین ۱۳۹۲

آدم که تولدش فروردین باشد استرسش خیلی بیشتر میشود،چرا که هم دغدغه سال جدید را داری و هم ترس یک سال دیگر گذشتن ازعمرت و هیچ گهی نشدنت را...پس طبیعی است که من الان یک آدم استرسی تقریبن روانپریش هستم.حق هم دارم ،آخرین سال دهه ی سوم زندگی هر کسی حتماً برایش استرس داشته،شوخی که نیست بیست و چند سالگی ام دیگر تمام میشود و من حتماً در شروع دهه ی چهارم زندگی ام نباید اینجایی باشم که هستم.سال پیش را هیچ دوست نداشتم ، اصلاً هم قصد مرور و نشخوارش را ندارم.امسال را سال حماسه تغییر نامگذاری کرده ام و تغییر می خواهم ،آن هم گنده اش...فکر میکنم چه خوش خیالی، که هر سال این حرفها را میزنی و آخرش هم خبری از رضایت  نیست،ولی چه کنم که از قدیم گفته اند انسان به امید زنده است و من هم که دوستدار ِ قدیمی ها...ولی این را مطمئن هستم ،که آزاده ی بهتری خواهم بود و هفت اپریل  سال دیگر حتماً احساس بهتری خواهم داشت...